بعد از چند روز بیماری و بستری شدن در خانه راسکولنیکف این تصور را که هرکس را که میبیند به او مظنون است و با این افکار کارش به جنون میرسد. در این بین او عاشق سونیا، دختری که به خاطر مشکلات مالی خانوادهاش دست به تنفروشی زده بود، میشود. داستایوسکی این رابطه را به نشانهٔ مهر خداوندی به انسان خطاکار استفاده کرده است و همان عشق، نیروی رستگاریبخش است. البته راسکولنیکف بعد از اقرار به گناه و زندانی شدن در سیبری به این حقیقت رسید.
تحلیل داستان
مضمون و درونمایهٔ کتاب تحلیل انگیزههای قتل و تأثیر قتل بر قاتل است که داستایوسکی مسئلهٔ رابطه میان خویشتن و جهان پیرامون و فرد و جامعه را در آن گنجانده است.
رفتار راسکولنیکف در این داستان را میتوان در دیگر آثار نویسنده همچون یادداشتهای زیرزمینیو برادران کارامازوفنیز مشاهده کرد (رفتار او بسیار شبیه ایوان کارامازوف در برادران کارامازوف است). او میتواند با توجه به تواناییهایش کار خوبی برای خود پیدا کند، درحالیکه بسیار فقیرانه زندگی میکند. در حالیکه رازومیخین وضعیتی مشابه او دارد، ولی بسیار بهتر از او زندگی میکند و هنگامی که به راسکولنیکف کاری پیشنهاد میکند، او از این کار سر بازمیزند و درحالیکه پلیس هیچگونه مدرکی علیه او ندارد او آنها را به خود مشکوک میکند.